(این بخش به چرمدوزی مربوط نیست و فقط تجربه ای شخصی است. مطالب چرمدوزی را بعد از این مطلب دنبال کنید)
این روزها اگر به طور اتفاقی آرامش را در نگاهی حس کردید حتما از راز این آرامش بپرسید. من زیاد می پرسم.
تکنیک هایی هست که زیاد سخت نیست.
مثلا یک نفر می گوید من با قدم زدن در طبیعت آرام می شوم. روانشناسان تاثیر پیاده روی را تایید می کنند و تاکید می کنند اگر در طبیعت باشد تاثیر آن چند برابر شود.
یک نفر هم برای آرامش فاصله گرفتن از گوشی و توجه به اطرافیان را توصیه می کند. سخت است. اما برای شروع می توانید از یک نفر بخواهید که گوشی را اول شب از شما بگیرد و اول صبح به شما برگرداند تا شب آرامی داشته باشید.
مراقبه نیز، هم طرفداران زیادی دارد و هم تکنیک های آن زیاد است.
نفسهای عمیق و خیره شدن به افکار و خیالات برای بیرون کردن آنها از ذهن و آزاد کردن ماهیچه های گونه ها از فشارهای عصبی و ...
یک راه هم هست که از آرامترین انسانی که می شناسم شنیدم. این روزها آن را تمرین می کنم. امتیازش هم در باوری است که ماندگاری آرامش را تضمین می کند. در ابتدای این راه شیطان گناهان شما را به یادتان می آورد تا مانع ورود شما به این مسیر شود. اما به او بگویید قرار است تمام این گناهان به زیبایی های روح من تبدیل شوند: "یا من یبدل السیئات بالحسنات" (Converter)
سعی کنید در سکوت و در ذهن خود به خداوند توجه کنید. برای چند دقیقه مدام از خداوند بخواهید که بر خوبان جهان هستی درود و سلام بفرستد. (بدون آنکه چیزی بگویید مدام در ذهن خود به خداوند توجه کنید و بگویید خدایا بر محمد و آل محمد درود و برکت بفرست)با این شیوه به یک مهمانی و بزم دعوت می شوید که در آن "ان الله و ملائکته یصلون علی النبی". بعد از مدتی که با این جمع همراه بودید به خودتان توجه کنید و به جهل خود اذعان کنید و باز به خداوند توجه کنید و به علم مطلق خداوند اقرار کنید. در دل به خدا بگویید خدایا من جاهلم و تو دانای مطلق. من ضعیفم و تو قادر مطلق. من فقیرم و تو بخشنده و با همین شیوه مدام بین خود و خدا رفت و آمد کنید: اذعان به ضعف خود و اقرار به قدرت خداوند. اذعان به گناه خود و طلب بخشش از خداوند و ... .
روزی نیم ساعت که بهتر است در "مکانی شرقی" باشد این روش را امتحان کنید. مراقبه برای رسیدن به یک فضای خالی و بدون خدا شما را فقط برای چند لحظه آرام می کند. اما اگر هنگام مراقبه با خدا باشید امتیازش در این است که شما را به یک موجود بی نهایت متصل می کند که خیرخواه شماست. حتی اگر در وجود او شک دارید در این نیم ساعت در درون خود به دنبال او بگردید و خطاب به او بگویید ای دانای مطلق اگر هستی به این موجود ضعیف نشان بده
آرامش حاصل از این لحظات به این دلیل ماندگار است که شما را با یک حقیقت روبرو می کند که خیرخواه شماست. آن حقیقت نسبت به شما بی تفاوت نیست. او به گونه ای فعال در این گفتگو مشارکت می کند و مدام شما را به خودش دعوت می کند:"هو الذی یصلی علیکم و ملائکته". در طول این گفتگو لحظاتی هست که نور حاصل از صفات الهی تاریکی تک تک سلولهای شما را پاک می کند و شما سنگینی آن تاریکی را می بینید که از روان شما دور می شود. در یک لحظه خاص هم بگویید ای که گناهان را به نیکی ها تبدیل می کنی باری از گناه آورده ام. گناهانم را تبدیل به حسنات کن. در آن لحظه تمام وجود شما از نور و آرامش سیراب خواهد شد. گواریتان و طوبی لکم.
از اینکه بعد از این نیم ساعت مجبور هستید به دنیایی پر از ترافیک و ماشین برگردید نگران نباشید. او بعد از این نیم ساعت هم با شماست و در زندگی مدام خودش را به شما نشان خواهد داد و شما را غرق در صفات خود می کند.